به نام خدا
بالاخره اردوی دارآباد با همه بحران های سر راهش تو حیاط مدرسه برگزار شد!
تو همین یه ساعت دارآباد تو مدرسه چند تا اتفاق جالب رخ داد که گفتنش خالی از لطف نیست؛
اول اینکه خب قرار بود بخشی از اردو مربوط به گروه زبان باشه، ولی وقتی اومدیم پایین برای شروع کار شدت گشنگی کاری کرده بود که چشم و زبان و بناگوش ازیاد رفته بود و بچه ها رفتن سراغ سیرابی! (شما بخوونید شکم!).
کار که شروع شد، دیالوگ Every body should speak in English دردی شد بر دردهای دلمان!
اینجا بود که بعضی ها، یادشون اومد باید به جمله "کم گوی و گزیده گوی ..." احترام ویژه بذارن و کلا حرف نزنن! و به زبان ایما و اشاره رو بیارن، واقعا که چقدر آدمای محترمی هستن این بچه ها!
یه عده دیگه اما به این عبارت احترام نذاشتن و " در و گوهر" بود که از کلامشان می ریخت! همین جا بود که عبارت Sikh the jooj (!!!) به گوش رسید، بعد این جمله نصف اینگیلیس رفته تو زمین ...
منقل بپا کردن ها هم دیدنی بود، عده ای (نه چندان کم!) سعی داشتند با انداختن چوب کبریت در ذغال، آتیش رو شعله ور کنند!
و اما از جوجه ها، اگه بعضی بچه ها همینطور پیش برن چند تا آشپز در جه یک تا آخر سال خواهیم داشت.
و در آخر هم اینکه، خوب شد دارآباد رفت رو هوا وگرنه با اقدامات حمایت از محیط زیستی که تو همین یه ذره حیاط مدرسه بعد آشپزی رخ داد (یا شایدم بهتر باشه بگیم رخ نداد!)، دارآباد واقعا می رفت رو هوا!